-
امان ازین جمعه های لعنتی!!
5 - دیماه - 1394 15:26
سلااااام سلام سلام خوبید؟ قول داده بودم که عکس بذارم،ولی باور کنید عکس گذاشتن خیلی حوصله میخواد که من ندارم!!بعدشم،با گوشی آپلود عکس خیلی سخته.اونم با این سرعت نت .شایدم تونستم بر تنبلیم غلبه کنم و یه عکس براتون آپلود کنم!! خب تا چهارشنبه براتون گفتم.غروبش شوهرخواهرم اومد و نسکافه و کیک خوردیم و رفتن.جوجوی ما رو هم...
-
یلدا و مهمونداری
2 - دیماه - 1394 14:26
سلااااام به روی ماه همگی..... خوبید؟ایشالله که همیشه خوب باشید و ایام به کامتون باشه.یلداتونم با تٱخیر مبارک.امیدوارم تا یلدای بعد،همه تون به آرزوهاتون و خواسته های قلبیتون رسیده باشید. دوتا عذرخواهی بکنم همین اول کاری.یکی بابت تٱخیرم و دومی که واسه اینکه تو این هفته به هیچکدومتون سر نزدم.حالا این پست رو که بخونید و...
-
یه مشت حرفهای درهم و برهم که از یه دل تنگ و یه؛فکر خراب اومده!!!!
28 - آذرماه - 1394 07:24
سلام نمیخوام روزمره تعریف کنم.میخوام کلیات آخر هفته رو بگم. پنجشنبه شب و در ادامه اش جمعه صبح با شوهری دعوا کردیم.دعوای خیلی بدی نبود،ولی بدجوری دلم شکست. مهم نیست سر چی بود یا کی مقصر بود،مهم اینه که دعوامون شد و بازم شکستم! دلم شکست چون،سالگرد ازدواجمون بود! همه تو همچین روزی،توقع سورپرایز دارن،توقع یه میز رزرو شده...
-
از خسرو و شیرین تا غیبت جاری جدید!
24 - آذرماه - 1394 14:21
سلام سلام سلااااااام خوبید؟چه میکنید با این هوای یه روز گرم و یه روز سرد؟!مواظب خودتون باشید،مخصوصٲ تهرانیا،چون هوا اینقدر آلوده است که نفس بکشی،هزارجور ویروس میره تو بدن آدم!ایشالله که همه تون که دارید اینجا رو میخونید،هم خودتون،هم خانواده و عزیزاتون سالم و سرحال باشید!حالا یه نفس عمیق بکشید و آماده خوندن یه پست بلند...
-
بالاخره رفتم پیش مامانم.....
21 - آذرماه - 1394 17:10
سلام عزیزای دل خواهر!خوبید؟ خب بالاخره بعد از پستهای کوتاه و موقت و پی نوشت،بالاخره فرصتی شد تا بازم مبسوط در خدمتتون باشم!!آخه من وقتی کم حرف میزنم،بهم نمیچسبه!! بذارید از سه شنبه بگم که مدام از صبح با مامان و داداش و بابا و خاله ام در تماس بودم.از صبح ساعت نه مامان طفلی،لباس پوشیده،منتظر بود که ببرنش اتاق عمل و...
-
صرفٱ جهت اطلاع و تشکر....
19 - آذرماه - 1394 00:22
سلام دوستای گلم،مامانم عملش انجام شد خداروشکر.البته مثل اینکه نشد لاپروسکوپی،درس گفتم اسمشو؟،بکنن و عمل باز کردن و خیلی طول کشید،ولی خب خداروشکر بالاخره درش آوردن. اینکه عملش تا چه حد موفقیت آمیز بوده رو نمیدونم.چون فردا صبح قراره دکترش معاینه اش کنه و نظرشو بگه. حالا فردا که نتیجه اش معلوم شد،ادامه همین پست...
-
خدایا شکرت..... بازم به کمکت نیاز دارم!
17 - آذرماه - 1394 12:53
سلااااام عزیزای دل!خوبید؟چه میکنید با این یخ و سرما؟!یاد گرمای تابستون بیفتید و خداروشکر کنید! تا شنبه شب رو گفتم که ماشین جان سیم کلاجش پاره شده بود و شوهری گفت فردا باید ببرم درستش کنم. یکشنبه صبح پاشدم و شوهری هم پاشد و بعدشم ساشا.صبحونه خوردیم.بیرون جایی کار داشتم،به شوهری گفتم میای باهم بریم قدم بزنیم و بعدم من...
-
از قهر خانواده شوهر تا آزادی زنان و بی پولی!!!!
13 - آذرماه - 1394 20:11
سلام به روی ماهتون..... خوبید؟ایشااااااالله که خوب باشید. خب تا چهارشنبه رو براتون گفتم.شبش چندبار شوهری زنگ زد.با دوستش رفته بودن خونه بابا اینا و میخواستن واسه خواب برن خونه پسرداییش،چون میترسیده به خاطر دوستش مامان اینا معذب باشن،ولی نذاشتن و همونجا خوابیدن.با بابا هم یه بحث ریزی داشتم!!!! نمیدونم گفته بودم بهتون...
-
همسر در سفر!من در بارون......
11 - آذرماه - 1394 11:43
سلام سلام سلام به به ازین هوا..... هوای بهشتی که میگن.اینه ها.... خوبید؟الهی که خوب باشید! فکر کنم همین پریروز نوشتم ولی الان حس نوشتن دارم.پس مینویسم تا ببینم به کجا میرسه.... تا دوشنبه رو گفته بودم براتون.غروبش خواهرم زنگ زد و حرف زدیم.ساشا هم چندتا لقمه شام خورد و کلی خوشحال شدیم.ولی آخرشب که رفت مسواک بزنه،هرچی از...
-
زندگی همچنان میگذره!هرچند خیلی سخت.....
9 - آذرماه - 1394 10:38
سلام ،خوبید؟ایشالله که خوب باشید و اگه هر مشکلی دارید،لااقل تنتون سالم باشه. خب بازم فکر کنم پستم زیاد طولانی نشه.چون نمیخوام ریز به ریز تعریف کنم وفقط یه کلیاتی ازین چند روز رو میگم براتون. اول تشکر میکنم از مهربونیای همگیتون و دستای مهربونتون رو میفشارم.خیلی خیلی خوبید.تو کامنتهاتون محبت و گرمی و نگرانی رو قشنگ حس...
-
دعا و انرژیهای مثبتتونو میخوام.....
6 - آذرماه - 1394 13:37
سلام همیشه پستهای بلند بالا گذاشتم،حتی وقتایی که حال نداشتم،ولی الان چند خط بیشتر نمیخوام بنویسم!شایدم نوشتم،نمیدونم! حالم بده...... مامانم سه شنبه اومد و حالش خوب نیست.چهارشنبه صبح رفتیم دکتر براش آزمایش نوشت.جوابش شنبه حاضر میشه. چهارشنبه بعدازظهر گفت بریم بیرون.ساشا گفت بریم سازو باز بخریم،رفتیم فروشگاه کودک.رفتیم...
-
مادر مسۈل و غیر مسۈل!!!!!!
2 - آذرماه - 1394 16:17
سلام عزیزای جان!!(یه برنامه شبکه چهار میداد که مجریش صالح علاء بود و همیشه اینجوری سلام میکرد و من خیلی خوشم میومد،شاید واسه متفاوت بودنش !الان یهو یادم افتاد و گفتم با شمام اینجوری سلام علیک کنم) فقط ببینید واسه یه سلام کردن ده؛تا خط نوشتم!!!اونوقت انتظار دارم پستام کوتاهم بشن! خوبید؟من که اگه خدا بخواد،رو به موتم!!!...
-
روزهای بیمارستانی و خاله شدن!!!
30 - آبانماه - 1394 15:40
سلااااام به همه شما مهربونایی که اینجا رو میخونید. خوبید؟الهی که خوب باشید! خب از سه شنبه بگم.صبح شوهری نرفت سرکار،چون قرار بود غروب بعداز کلاس ساشا بریم خونه خواهرم. صبحونه؛خوردیم و رفتیم بیرون.دوسال پیش حلقه شوهری تو خونه مادرشوهرم گم شد!عادت داشت هروقت از بیرون میاد،حلقه و انگشتر و ساعتشو درمیاورد و همیشه مامانم...
-
وایسا دنیا من میخوام پیاده شم!!!!!
25 - آبانماه - 1394 16:19
سلام نمیدونم چی میخوام بنویسم.فقط دوس دارم بنویسم. نمیدونم همه مثل من اینقدر خلق و خوشون بالا و پایین داره،یا فقط من اینجوریم!شوهری همیشه بهم میگه،تو فقط دنبال حاشیه ای!هروقت حوصله ات سر میره،یه داستانی میسازی تا هیجان ایجاد کنی!میگه مگه یه زن چی میخواد از زندگیش؟! شماهایی که خانمید چی میخواید از زندگیتون؟ برعکس،من...
-
شب تنها یی و کار....
23 - آبانماه - 1394 14:18
سلام به همگی.... امیدوارم حالتون خوب باشه و زندگی بر وفق مرادتون باشه. بریم سراغ تعریفی جات..... چهارشنبه رو یادم نمیاد چیکار کردیم،فقط یادمه بعدازظهرش شوهری زنگ زد و گفت که اینجا یه مشکلی پیش اومده و مجبورن شب بمونن تا درستش کنن!دیگه دست اون نبود و غر زدن بی فایده.... غروب که رفتم دنبال ساشا خوراکی خریدم که شب که...
-
روزگار آدمها رو بدقول کرده؟!
18 - آبانماه - 1394 14:36
سلااااام به وی ماه همگیتون.....چه چشم سیاهها،چه چشم رنگیها!!!!خوبید؟ نمیخواستم امروز پست بذارم،ولی دیدم وقت دارم و البته حوصله!اینه که گفتم بشینم براتون بنویسم. شنبه که اون پست رو گذاشتم حالم خوب نبود.کمرمم درد میکرد،گردنمم گرفته بود،معده ام هم میسوخت!!!دیگه ببینید چه حالی بودم!غروب که ساشا رو از مدرسه آوردم،بهش...
-
خستگیها و اشکهای مادر....
15 - آبانماه - 1394 14:24
سلام به روی ماهتون به چشمون سیاهتون!!!! خوبید؟امیدوارم آخر هفته خوبی رو در حال سپری کردن باشید. خب این هفته رو بیشترش رو به مریضی گذروندم متٲسفانه!ولی در کل هفته بدی نبود. چهارشنبه یه کم بهتر بودم.ولی از ترسم زیاد غذا نمیخوردم.رژیم اجباری بودم! پنجشنبه واسه من روز بدو بدو هستش.شب قبلشم دیر خوابیده بودیم و صبح سخت...
-
مهناز خشن و شوهر مهربان!!!!!
12 - آبانماه - 1394 14:49
سلاااااااااام خوبید؟خوشید؟سلامتید؟خب...الهی شکر... چه میکنید با سرما؟!آبان و این سرما خیلی عجیبه!انگار دیگه حد وسطی وجود نداره.هوا یا خیلی گرمه،یا خیلی سرد!عملٲ پاییز و بهار داره از فصلها حذف میشه..... خب بریم سراغ تعریفی جات تا شنبه رو گفته بودم.شنبه با دوستم تلفنی حرف زدیم که یه مسٲله ای رو بهم گفت که پاک بهمم...
-
آیا مردها همیشه وفادار میمونن؟؟؟؟؟
9 - آبانماه - 1394 12:05
سلاااااام سلااااام سلاااااااااام خوبید؟چه خبر؟اوضاع به کامه؟ایشالله که باشه..... امروز من همه اش در حال بدو بدوام و الانم نشستم تو آموزشگاه زبان ساشا و دارم پست میذارم.سعی میکنم تند تند بنویسم تا همینجا تمومش کنم. خب اون هفته بیشتر روزا نت نداشتم و نشد که بنویسم.حالا از آخر هفته میگم که جزییاتش بیشتر یادمه....
-
کی درست میگه؟!
4 - آبانماه - 1394 10:59
سلام به روی ماه همگی.... خوبید؟عزاداریهاتون قبول باشه. من امروز یه عاااااالمه کار دارم،ولی الان خوش خوشان نشستم و دارم براتون مینویسم!! همین اول بگم که احتمالٲ این پستم خیلی طولانی میشه و ازتون معذرت میخوام.ولی یه حرفهایی هست که دوس دارم بزنم و همین اول اجازه اش رو ازتون میگیرم. خب،چهارشنبه که پست گذاشتم،خورشتمو درس...
-
بدو بدوهای این روزا
29 - مهرماه - 1394 15:09
سلام دوست جونای خودم!خوبید؟الهی که از ته دل خوشحال باشید و همین الان که دارید اینا رو میخونید یه لبخند خوشگل رو لباتون باشه..... خب،اون روز که پست قبلی رو نوشتم دوشنبه صبح بود.ناهار لوبیا پلو درس کردم .شوهری اون روز سر کار نرفته بود و ظهر اومد خونه.ناهار خوردیم و گفت میخوای من ببرمش مدرسه؟گفتم،نه خودم میبرمش.اونم گفتش...
-
بالاخره بارون.....سرما
27 - مهرماه - 1394 09:57
سلام سلام سلااااااااااام خوبید؟الهی که همه تون خوب باشید.... فکر کنم دو هفته ای هستش که روزانه ننوشتم! خب جمعه رو که گفتم رفته بودیم خونه خواهرم.چون دیگه ماههای آخره و سنگین شده،گفتم ناهارو خودم درس میکنم،ولی قبول نکرد.بعدش شوهری گفت پس کلپچ درس کنیم ببریم باهم بخوریم.دیگه خواهری موافقت کرد که چیزی درس نکنه و...
-
سلام و تشکر
24 - مهرماه - 1394 14:13
سلاااااااام دوستای مهربون و با معرفت خودم! خوبید؟ دلم براتون تنگ شده بود! بازم اومدم..... الان نمیخوام روزانه های این یه هفته ای که نبودم رو بنویسم،فقط یه کلیتی ازشون میگم. تو این هفته یه بار اومدم وبلاگم که فرصت نکردم پستهاتون رو بخونم و الان خوندم و چقددددددر خوشحال شدم! واقعٲ با خوندن نوشته هاتون حالم خوب شد.انگار...
-
خداحافظی موقتی
18 - مهرماه - 1394 12:40
سلام عزیزای دلم. یه چند روزی نیستم.یعنی کلأ میخوام از دنیای نت دور باشم. نه فقط از دنیای نت,بلکه از همه چی میخوام دور باشم.... کاش میشد!!! نگرانم نباشید,خوبم.فقط همه اون مشکلاتی که بهتون گفته بودم و یه چیزای دیگه همچنان به قوت خودشون باقین و من حس میکنم توانم داره تحلیل میره و نمیتونم خودمو بزنم به بی خیالی! همه چی...
-
مهمونی و بحث با دایی همسر!!
14 - مهرماه - 1394 15:24
سلام به دوستای عزیزم... خوبید؟عاقا مهر رسید به وسطاش,پس چرا هوا سرد نمیشه؟!!!این تابستون انگار نمیخواد دل بکنه و بره.... خب,بریم سراغ تعریفی جات!! تا شنبه رو براتون گفته بودم و از یکشنبه میگم.آها یه چیزو از شنبه بگم اول... جمعه شب سحر,از دوستای وبلاگی,کامنت گذاشت برام که از شوهرش سؤال کرده راجع به مشکل خونه ما و اونم...
-
یه آخر هفته شلوغ و پر استرس
11 - مهرماه - 1394 16:02
سلام به همه شما دوستای خوبم. اول از همه یه معذرت خواهی گنده از همه تون میکنم بابت اینکه با پست قبلیم ناراحتتون کردم. بعدشم یه تشکر خیلی گنده تر ازتون میکنم,بابت اینهمه محبتها و همراهیهاتون. نمیدونید چقدر خوبه وقتی آدم وسط اینهمه مشکل و گرفتاری گیر کرده و دلشم خیلی گرفته,اینهمه آدم خوب و مهربون بیان و به آدم بگم که...
-
بذارید غر بزنم
8 - مهرماه - 1394 19:41
سلام. چند وقتیه دارم این سخنرانیهای مثبت اندیشی رو گوش میکنم. قبلأ هم گوش میکردم.جدیدأ باز گوش میدم,شاید چیز جدیدی توشون پیدا کنم. ولی نیست..... از چند سال پیش تا حالا,همه شون یه حرف رو میزنن.همه شون درباره راز و قانون جذب حرف میزنن. میگن,مثبت فکر کنید,مثبت حرف بزنید تا کاینات براتون همه آرزوهاتونو برآورده کنه. حرفهای...
-
سرماخوردگی و سرمای وبلاگی!!!!
7 - مهرماه - 1394 10:30
سلااااااااااام خوبید؟چه خبر؟ایشالله که خوبه خوب باشید و همیشه واسه تون خبرای خوب برسه! خب تا شنبه رو براتون گفته بودم.شنبه رو یادم نیس چیکار کردم,فقط یادمه خیلی کار داشتم و مدام در حال بدو بدو بودم. یکشنبه حس کرختی تو بدنم داشتم.با سر دردم بیدار شدم.قرص خوردم ولی تأثیری نداشت.ظهر ناهار ساشا رو دادم و بردمش مدرسه و...
-
دو روز تعطیلی
4 - مهرماه - 1394 14:55
سلام دوستای خوبم.خوبید؟هوا که انگار دوباره داره میره سمت تابستون!از پاییز فقط تاریک شدن زودتر هوا و شبای تقریبأ بلندشو آورده با خودش!آخه به کی بگم,من دلم بارون میخواد....دلم سرما میخواد! دقت کردین که همیشه پستهای من با گزارش هواشناسی شروع میشه؟!خودم تازه کشفش کردم!! خب,بریم سراغ تعریفی جات.... تا چهارشنبه رو که گفته...
-
ساشا و مدرسه
31 - شهریورماه - 1394 10:52
سلام به همگی.... خوبید؟بوی ماه مهر رو احساس میکنید؟به به..... تا شنبه رو براتون گفته بودم.یکشنبه زنگ زدم پیش دبستانی ساشا و راجع به لباسش پرسیدم که گفتن هنوز نیومده!!گفتم,پس فردا بچه ها باید برن مدرسه,اونوقت هنوز لباساشون آماده نیست؟عذرخواهی کرد و گفت حق با شماست,ولی اون آقای خیاط بدقولی کرده و قراره امروز بیاره.دیگه...