-
وابستگی
4 - مردادماه - 1394 09:39
سلاااااااام.خوبید؟خوشید؟سلامتید؟ منم خوبم و الان از آموزشگاه زبان ساشا دارم براتون پست میذارم! بریم سر روزمره ها.... چهارشنبه رو بیشترش به تمیزکاری گذشت,چون چند روز نبودیم و در نبود مام,طوفان اومده بود.اون روز همه اش در نقش کوزت بودم!!پس ازش میگذریم!پنجشنبه ساعت هشت بیدار شدم,دیدم خوابم نمیاد,دست و رومو آب زدم و حرکات...
-
انتقاد و توهین
2 - مردادماه - 1394 00:25
سلااااااااام به روی ماه دوستای عزیزم!خوبید؟چه میکنید با این هوای معرکه وسط تابستون؟!من که دارم عشق میکنم!آخه من بیزارم از گرما....حاضرم تمام سال زمستون باشه ولی یه روز گرم نشه.از تابستون فقط بلندی روزهاشو دوس دارم و میوه های خوشمزه شو!!!! فعلأ که امسال خدا بهمون حال داده و چند روزی گرما رو متوقف کرده!پس شکر.... من...
-
سفر شمال2
30 - تیرماه - 1394 17:18
سلام دوستای خوبم.خوبید؟چقدر خوبه که شماها هستید و همراهیم میکنید!همه تونو دوس دارم و کلی آرزوهای خوب براتون میکنم. تا یکشنبه براتون گفتم.اون روزم خونه بودیم و با خواهر و برادرا دور هم کلی خوش گذروندیم.هوا هم که محشر بود!!!یعنی وسط تابستون همچین هوایی معجزه است.درسته ما اصالتأ شمالی هستیم,ولی زیاد اونجا نبودیم.یعنی...
-
اولین پست از شمال
28 - تیرماه - 1394 09:06
سلام به روی ماهتون.بازم همین اول ازتون بابت محبتهاتون و کمکهاتون ممنونم و یه تشکر ویژه دارم,از همه اون خاموشای عزیزی که به حرفم اهمیت دادن و روشن شدن.اینم واسه همه تون این پست رو از,شمال میذارم و هوا به طرز وحشتناکی,خوبه!!!!یعنی هوای شمال رو نمیتونید ازین بهتر تصور کنید.واااااقعأ عالیه.البته یه مناطقی بارون شدید...
-
دلشوره
25 - تیرماه - 1394 14:05
سلاااااااام به همه دوستای خوب و با معرفت خاموش و روشن خودم!البته من دوس دارم همه تون روشنه روشن باشید! من اصلأ آمار برام مهم نیست,ولی برام مهمه که نظراتی که هست,طبق آمار بازدیدکنتده ها باشه.یعنی کسایی که زحمت میکشن و وقت میذارن و منت سر من میذارن و اینجا رو میخونن,که من خیلیم ازشون ممنونم,یه زحمت بیشتری بکشن و...
-
خودم و خودم
22 - تیرماه - 1394 18:07
سلام به همگی!خوبید؟چه میکنید با گرما؟! راستش دقیقأ نمیدونم میخوام چی بنویسم.یعنی من واسه همه کارام همینجوریم!دشمن قسم خورده برنامه ریزی ام!!!!اصلا و ابدا نمیتونم با برنامه ریزی پیش برم!موقع نوشتن اینجا هم فقط یه موضوع تو نظرم هست و طبق اون شروع میکنم بعدش دیگه ناخواسته کشیده میشم به موضوعهای دیگه... امروزم فقط دلم...
-
دستهای مهربون
20 - تیرماه - 1394 10:30
سلااااام به روی ماه همه تون!خوبید؟امروز شنبه است و من با اینکه ساشا کلاس نداشت,ولی ساعت هشت و نیم بیدار شدم.البته همیشه همین موقع ها بیدار میشم,ولی تا یکی دو ساعت بعدش تو تختم میمونم و بلند نمیشم!ولی تصمیم گرفتم,از امروز وقتی بیدار شدم,دیگه الکی دراز نکشم!ساشا هم بیدار بود و دوتا از ماشینهاشو آورده بود رو تخت ما و...
-
یک دوست
17 - تیرماه - 1394 14:08
سلام دوستای خوبم!خوبید؟چه میکنید با گرما؟!!!واااای اونایی که روزه میگیرید که خیلی خیلی سخته براتون.قبول باشه روزه هاتون و یادتون نره,حتمأ منو هم دعا بکنید.مرسی! راستش امروز نمیخوام از روزمره هام بنویسم,میخوام راجع به یه چیز دیگه براتون بنویسم.این چند روزی که ننوشتم,اوضاعمون خوب بوده و اتفاق خاصی نیفتاده و زندگی روال...
-
[ بدون عنوان ]
15 - تیرماه - 1394 19:41
هرگز ز خود سؤال نکردیم که کیستیم در کوچه های عمر به دنبال چیستیم هرگز به بحر نور نگشتیم آشنا هرچند در قلمرو خورشید زیستیم جز صفر نیست حاصلمان,خود اگرچه شاگردان مدرسه قرن بیستیم!
-
شب شیطانی!!!!!
13 - تیرماه - 1394 11:13
سلاااااام به روی ماهتون.خوبید؟امروز اینجا خنکه و باد خوبی میاد!کاش زودتر این دو ماه تابستونم تموم بشه!من متنفرم از گرمااااااا از هواشناسی بیایم بیرون و برسیم به روزمره ها.... یادم نیست تا چند شنبه نوشتم.فکر کنم تا دوشنبه رو گفته بودم.خب برسیم به سه شنبه! تا غروبش رو که یادم نیس چیکار کردم .ولی بعدازظهرش ساشا اومد پیشم...
-
عمه
9 - تیرماه - 1394 11:28
سلاااااااام به روی ماه همه تون!دوستای خوب و عزیز و با معرفت خودم که تنهام نمیذارید و با حرفاتون بهم دلگرمی میدید! خب,بذارید از یکشنبه بگم که صبحش یادم نمیاد چیکار کردم.غروب ساشا رو بردم باشگاه و برگشتنی یه کم خرید کردیم و اومدیم خونه.از شما چه پنهون دلم واسه شوهری تنگ شده بود!دلم حرفاشو میخواست.دلم آغوش گرمشو...
-
دلم آرامش میخواد....
7 - تیرماه - 1394 11:06
سلام عزیزای من,صبحتون بخیر.چقدر خوبه که اینجا هست و میتونم حرفامو بنویسم.چقدر خوبه که شما دوستای گل رو دارم که صبورانه نوشته هام رو میخونید و کمکم میکنید. از همه تون خیلی خیلی ممنونم و امیدوارم روزایی برسه که حال دل همه مون خوب خوب باشه. از آشتی عزیزم,خیلی ممنونم که با خصوصیش,منقلبم کرد و اشکم رو درآورد!البته که اشک...
-
خسته ام...
4 - تیرماه - 1394 22:47
سلام,خوبید؟ نمیخواستم امشب بنویسم,ولی از بس حالم گرفته,میخوام بنویسم بلکه سبک بشم. با شوهری حساااابی جر و بحث کردم و اومدم تو اتاق و کلی آب غوره گرفتم و الانم زانوی غم بغل کردم! نمیدونم شایدم من الکی دارم اعصاب خودمو خورد میکنم....شایدم نباید با شوهری دعوا کنم...شایدم باید بدتر از اینا باهاش بکنم.... نمیدونم,کلافه ام...
-
راجع به پست قبل
4 - تیرماه - 1394 13:36
سلام دوستای خوبم.ممنونم بابت راهنماییهاتون. یه چیزی بود که خواستم بگم و اینکه,یه سری از دوستان,به جای کامنت عمومی,پیغام خصوصی میذارن,در صورتی که به نظر من هیچ چیز خصوصی تو پیامشون نیست و راحت میشه عمومی باشه.این مورد فقط درباره پست قبلی نیستش و در مورد همه پستایی که تا حالا گذاشتم صدق میکنه.یعنی تقریبأ به تعداد...
-
مامان باید شاغل باشه یا خونه دار
2 - تیرماه - 1394 14:49
سلااااام به همگی.خوبید؟چه میکنید با این گرما..... تا شنبه رو براتون گفته بودم.راستش یکشنبه رو یادم نمیاد صبحش چیکار کردم!!بعدازظهر ساشا رو بردم باشگاه که اونجا یه حرکت رو درست انجام نداد و خانم مربی دعواش کرد و بچه ها خندیدن بهش!!!!البته اونا همه بچه هستن و درباره همه همینجورین.یعنی یکیشون که اشتباه میکنه,میخندن و از...
-
این چند روز
31 - خردادماه - 1394 14:36
سلاااااااام به همگی!امیدوارم خوب باشید و نماز و روزه هاتونم قبول باشه.خب بذارید از جمعه صبح شروع کنم.... صبح پا شدم نماز خوندم و خوابیدم.از دیروز بعدازظهر سردردم خوب نشده بود.تا ساعت ده خوبیدیم.بعدش پا شدم واسه شوهری و ساشا صبحونه آماده کردم.داداشم یه وسیله دستم داشت که گفته بود برسونم به دوستش.منم با دوستش یه جا قرار...
-
مهمونداری
28 - خردادماه - 1394 20:04
(سلام دوستای خوبم.خوبید؟نماز و روزه هاتون قبول باشه .تو رو خدا من رو هم دعا کنید . خب از دیروز صبح بگم که بیدار که شدیم و کلی با ساشا کل و کشتی گرفتیم و خندیدیم.بعدش پریدم تو حموم و کلی حالم جا اومد.بعدشم ساشا رو صدا کردم,اونم اومد و شستمش و اومدیم بیرون.ساشا رو موهاشو خشک کردم و لباس پوشوندم و خودمم لباسمو پوشیدم و...
-
تصمیم جدید
27 - خردادماه - 1394 14:20
سلااااااام به همه شما خوشگلایی که میاید و اینجا رو میخونید.از دیروز صبح براتون بگم.فکر کنم ساعت هشت و نیم بود که بیدار شدم و طبق معمول ساشا زودتر بیدار شده بود.شوهری هم که صبح زود میره سرکار.من همیشه چندتا آهنگ شاد و رقصی تو گوشیم دارم.و صبحا معمولا همونا رو میذارم تا به ق ساشا,روحمون شاد بشه!!! .بعله آهنگ گذاشتیم و...
-
[ بدون عنوان ]
25 - خردادماه - 1394 23:06
بچه ها شما میدونید چه جوری میتونم عکس بالای وبلاگمو فعال کنم؟هرچی تو تنظیماتش میرم,همچین چیزی نیس!اگه بلدید,لطفأ راهنماییم کنید.مرسی
-
قهر و بستنی!
25 - خردادماه - 1394 22:16
سلام عزیزااااااای دل!خوبید؟دو,سه روزه که هوا یه کمی خنکتر شده خداروشکر.البته امروز به نظرم از دیروز گرمتر بود,ولی بازم خوب بود.خب بپردازیم به روزانه ها!دیروز ساشا رو از باشگاهش برداشتم و اومدیم سمت خونه.البته معمولا مسیر دورتری رو انتخاب میکنم تا یه کمم قدم بزنیم.دیروز غروبم هوا خوب بود و میشد قدم زد.همیشه غروبا که...
-
ادامه خاطرات گذشته...
25 - خردادماه - 1394 14:07
-
گذشته...
24 - خردادماه - 1394 23:07
-
باشگاه
24 - خردادماه - 1394 18:22
سلام عزیزان,خوبید؟امروز صبح ساعت هشت,طبق معمول ساشا بیدارم کرد!این بشر اگه نصفه شبم بخوابه,باز صبح زود بیدار میشه!!!خلاصه بیدارم کرد و چون دیشب دیر خوابیده بودم و یه سره هم خوابای بد دیدم,سرم خیلی سنگین بود.به زور چشمامو باز کردم.با یه لبخند خوشگل نگام میکرد و گفت,سلاااااام مامان جون خوشگلم!!!صبح بخیر!(این شیرین...
-
اولین یادداشت
24 - خردادماه - 1394 16:12
سلام ,امروز اولین روزیه که دارم وبلاگ مینویسم و ازین بابت خیلی خوشحالم.نوجوون که بودم,همیشه دفتر خاطرات داشتم و خاطرات روزمره خودمو توشون مینوشتم.الانم همه شونو دارم و هرازگاهی میخونمشون و یاد اون دوران خوش میفتم.دوس دارم بتونم دوستای خوبی اینجا پیدا کنم تا تو مشکلات و تنهاییام,همراه و یاورم باشن.یه خلاصه ای از خودم...