روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......
روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......

اینبار شما برای مهناز بنویسید!

سلام به دوستای خوب خودم

خوبید؟الهی که خوب باشید.

امروز نمیخوام روزمره بنویسم.حالا میگم براتون...

تقریبٲ هفت ماه شده که من وبلاگ دارم و غیر از چند مورد ،بقیه روزام رو براتون نوشتم.چون همیشه هفت برام عدد خاصی بوده،میخوام بعداز هفت ماه که براتون نوشتم،حالا شما برام بنویسید.نظرات شما رو میخوام.

هفت ماه،میشه دویست و ده روز.یعنی حدودٲ دویست روزه که شماها همراه و مهمون زندگی منید.اینکه چه کارا میکنم،چیا میخورم،چی درس میکنم،چه جوری حرف میزنم،میرقصم،میخندم،دعوا میکنم،قهر میکنم.....

همه این مدت رو بدون هیچ دروغ و تظاهری،صادقانه باهاتون درمیون گذاشتم.

حالا ازتون میخوام نظرتون رو راجع به من برام بنویسید.یعنی همونجوری که من باهاتون صادق و رو راست بودم،شماهام بدون هیچ رو در بایسی،بدون تعارف،باهام صادق باشید و خصوصیات؛خوب و بدی رو که به نظرتون دارم رو بهم بگید.

از همین الان بگم،به هیچ عنوان از هیچ انتقادی،یا گفتن خصوصیات بدم،ناراحت نمیشم و اتفاقٲ استقبالم میکنم.اینو بهتون اطمینان میدم.حتی اگه این منفی ها از طرف صمیمی ترین دوستان وبلاگیم گفته بشه.

ولی اگه حس میکنید میمونید تو رودربایسی و به واسطه دوستیمون،راحت نمیتونید حرفاتونو بزنید،میتونید کامنتتون رو بدون اسم،یا با هر اسمی که میخواید بفرستید.مطمئن باشید هیچ تلاشی واسه پیدا کردن نویسنده اش نمیکنم،چون فقط محتوای کامنتتونه که برام مهمه.اتفاقٱ بیشتر فهمیدن نقاط ضعفم برام مهمه و اینکه از نظر شما شخصیتم،کارام و رفتارام چطور به نظر میاد.

پس برام بنویسید لطفٱ...

بنویسید که از نظر شما،مهنازی که هفت ماهه باهاش همراهید و لطف میکنید روزانه؛هاشو میخونید،چه جور آدمیه.چه خصوصیات خوب و بدی داری.؛یخوام خودم رو در معرض قضاوتهای شما قرار بدم و خودم رو از دید شما نگاه کنم.

خیلی از عزیزان خاموش میخونن و میگذرن.اینو آمار وبلاگم نشون میده.خب وقتی میانگین افرادی که روزانه وبلاگمو میخونن،سیصد و خورده ای نفره،پس معلومه خییییییییییلی از عزیزایی که منو میخونن،خاموشن.اون دوستایی که همیشه همراهمن و برام کامنت میذارن که حسابشون؛جداست و دستای گرم و با محبتشون رو میفشارم و به دوستی باهاشون افتخار میکنم.ولی عزیزایی که دوس دارن چراغ خاموش بخونن،ازتون خواهش میکنم اینبار همراهم باشید و شمام نظراتتون رو بهم بگید.البته اینو بگم که بودنتون برام با ارزشه،برای همینم وبلاگمو رمزی نمیکنم.میتونم راحت فقط به همون بیست،سی نفری که معمولٱ برام کامنت میذارن رمز بدم و راحت تر و امن ترم بنویسم،ولی دوس ندارم این کارو بکم.دوس دارم هرکی،با هر سلیقه ای،دوس داره،منو بخونه.حالا اگه نمیخواد حرفی بزنه،اون دیگه به؛خودش مربوطه.البته همیشه گفتم که گرچه اصلٱ آمار خواننده ها برام مهم نیست،ولی به همون اندازه خوندن حرفها و نظرات شما برام مهمه.یعنی خیلی دوس دارم وقتی پستی گذاشته میشه،حرفهای شما رو راجع بهش بدونم و خوندن نظراتتون همیشه خوشحالم میکنه .ولی خب ظاهرٲ اکثرٲ باهام هم نظر نیستید و ترجیح میدید فقط خواننده باشید،اونم در سکوت.ولی اینبار لطفٱ حرفاتونو بهم بزنید.

اجازه بدید کامنتها رو بدون جواب تٱیید کنم و تو پست بعدیش،اگه جوابی بود رو براتون بنویسم و توضیح بدم.

غیر از کامنتهای توهین آمیز و اونایی که زحمت میکشن فحش میدن،بقیه هرچی که نوشته باشید تٱیید میشه.

راستی دیشب که دنبال یه کامنت خاص میگشتم،دیدم بعضی وقتا،بعضی از کامنتهای شما رو بدون جواب تٱیید کردم.نمیدونم چرا جواباشون ثبت نشده.چون من هیچ کامنتی رو بدون جواب تٲیید نمیکنم،حتی یک مورد.ازتون معذرت میخوام و بدونید که عمدی نبوده.ازین به بعد اگه کامنتی گذاشتید و دیدید بدون جواب تٱییدش کردم،لطفٲ بهم اطلاع بدید،تا برم جوابش رو دوباره بنویسم و ثبت کنم.البته به غیر از این پست که همین اول ازتون اجازه اش رو گرفتم که بی جواب تٲییدشون کنم.

بعدشم اینکه تا همه تون نظراتتون رو ننویسید،پست جدید نمیذارما.....

این یک تهدید جدی بود

خب دیگه همین.حرف دیگه ای ندارم.روزمره هم که نمیخوام بنویسم.اوضاعمونم خداروشکر خوبه و در سلامت به سر میبریم و مشکلی نیست!

مواظب خودتون باشید،همدیگه رو دوس داشته باشید.با دست و زبونتونم هیچکی رو نرنجونید.

خیلی دوستتون دارم و به همراهیتون افتخار میکنم.

بووووووس.....بای

نظرات 57 + ارسال نظر
سارا 20 - دی‌ماه - 1394 ساعت 09:03 ق.ظ http://perinparadais.blogsky.com/

ببخشید دیر نظر میزارم میخاستم با گوشی نظر نزارم خب
تو مهربونی.دل رحمی.با شور و نشاطی. سعیمیکنی شاد باشی و خودتو پوست کلفن نشون بدی در حالی که از درون خیلی حساسی.یه رگه جدی بودن داری که دوست دارمش. بلدی با پسرت چطور رفتار کنی.و تنها چیزی که من قبلا بهتم گفتم اینه که تو همه انرژیتو برای خونه گذاشتی و از خود واقعیت دور شدی یه کاری انجام بده برای دل خودت هنر، زبان، تحصیل، کار نیم وقت یه همچین چیزی....در کل دوست دارم

خاموش 19 - دی‌ماه - 1394 ساعت 12:26 ب.ظ

شما پر حرفی و این برای نویسنده و وبلاگ بودن یک امتیاز مثبته .
خوب مینویسی . قلمت زیباست .
منتها من همیشه فکر میکنم خودت نیستی .
ناگفته های زیادی داری..... اونی که مینویسی نیستی
اما زیبا مینویسی و من دوست دارم نوشته هات رو

هاله 19 - دی‌ماه - 1394 ساعت 11:40 ق.ظ

سلام مهناز جان من خواننده خاموش بودم که به لطف نوشته های امروزت روشن شدم
خودمو معرفی می کنم کارمند یکی از دانشگاهها هستم تهران زندگی می کنم متاهل هستم البته من کمتر از 7 ماهه که می خونمت ولی بازم خوشحالم که توسنتم پیدات کنم و بخونم
نوشته هات خوبه بدون هیچ ریا و دروغی می نویسی حس همون لحظه رو انتقال می دی با اینکه روزمرگی هاتو می نویسی ولی هر کدوم توش یه تجریه ای گفته می شه که واقعا بعضی جاها به دردم خوده به خصوص درمورد مشکلی با ساختمان و خونه دارین یا ارتباط با خواهرها و خانواده
به غیر از این فکر می کنم خانوم خونه دار اکتیوی هستی که به زندگی و بچه و همسرت خیلی اهمیت می دی هر روز گل پسرت رو کلاس زبان و مدرسه می بری اصلا کوتاهی نمی کنی مثل بعضی از خانومای خونه دار نیستی که بگی به من چه خودش بره (مثل خواهرم که اصلا بچشو مدرسه هم نمی بره کلاس فوق برنامه که پیشکش) آهان یادم رفت بگم فکنم دستپختت هم عالی باشه ماشالله همش داری نهار و شام می پزی
دوست دارم بازم به نوشتن ادامه بدی و تجربیاتت رو به خصوص با همسرت در اختیار بقیه هم بزاری (مخصوصا اون قسمت دعوای جمعه رو

مینا 19 - دی‌ماه - 1394 ساعت 10:27 ق.ظ

سلام
من از اواسط کار وبلاگتون همراه شدم و خواننده تقریبا خاموشم چن با گوشی خیلی سخنه پیام گذاشتن. الان هم از محل کار با پی سی اومدم

نمیتونم با نوشته هاتون چندان قضاوتتون کنم اما ویژگی پررنگ شما در نظر من اینه که مادر خیلی خوب و متعادلی هستید...خوشم میاد هم به فرزندتون می رسید و هم برای خودتون وقت می گذارید. کامل خودتون رو فدای بچه نمی کنید اما برای فرزندتون و روح و روانش خیلییییی ارزش و اهمیت قائل هستید.
کلا نوع مادری کردن شما رو خیلیییی می پسندم انشا. خدا بازم بهتون فرزندان سالم و صالح بده

پرواز 18 - دی‌ماه - 1394 ساعت 08:25 ب.ظ

سلام بانوی مهربون منم از خواننده های به نسبت جدیدتان هستم از اینایی که دو شب تا دیروقت بیدار بودم تا همه پستها رو بخونم خیلی شیوا و صادقانه می‌نویسید و معلومه مهربون و پر انرژی هستید،بازم برامون بنویسین لففا

آتوسا 18 - دی‌ماه - 1394 ساعت 07:55 ب.ظ

وای چه قدر نظرات می تونه متفاوت باشه!
مثلاً من گفتم انگار به شوهرت یه کم رو می دی
بقیه می گن باهاش مهربون باش!
چی بگم دیگه؟

آنا 18 - دی‌ماه - 1394 ساعت 11:01 ق.ظ http://aamiin.blogsky.com

کشتی من را با این آدرست مهناز. آخرش از وبلاگ مهدیا اومدم. بگذار یک جیغ بزنم بعد بقیه اش را می گم.
بقیه اش اینه که من نظر خاصی روی شخصیتت ندارم. چون از نوشته های کسی نمی شه اون را شناخت. فقط پرحرفی هات را دوست دارم. از معدود وبلاگ های روزانه نویسی هستی که می خونم.

میترا 18 - دی‌ماه - 1394 ساعت 12:01 ق.ظ

مهنازجون میخوای بیاین فحش بدن بهت بسه دیگه بیا همه خاموشاکه روووشن شدن بیا بنویس که هلاکیم

آتوسا 17 - دی‌ماه - 1394 ساعت 11:15 ب.ظ

مهنازم
به نظرم تو یه دختر پر انرژی، باهوش، عجول! و جستجو گر هستی.
چیزی که مشخص هست تو گاهی از خودت راضی نیستی که به نظر من ریشه در گذشته ت داره.
ولی به نظرمن کاش این همه انرژی را برای یک هدفی خرج کنی.
و یکی از ترس های من اینه که روی پسرت هم حساس و کمال پرست باشی.
شوهرت رو دوست داری ولی توقعت را ازش ببر بالا.
چون پتانسیل لوس کردنشو درت می بینم!
و کلا خیلییی باحال و گرم و خوبی.
برات بهترین ها رو آرزو می کنم...

تانیا 17 - دی‌ماه - 1394 ساعت 10:54 ب.ظ

سلام مهناز جووون،من یه بار واست کامنت گذاشتم این دفه دومه که کامنت میزارم واست.عزیزم از نظر تو یه زن فوق العاده هستی خیلی از شخصیتت خوشم میاد و همچنین یه مادر مهربوون.در کل عاشقتم.راستی یه خصوصیت خوبت اینه که سحر خیزی آخه من خیلی تنبلم و تا ظهر میخوابم،خخخ.بووووووس

شیرین 17 - دی‌ماه - 1394 ساعت 10:53 ب.ظ

پر انرژی هستی و در عین اینکه زود جوشی خیلیم صبوری.و اینکه بیش از حد واسه پسرت وقت میذاری.انگار همه دنیاته.به نظرم دلیلی نداره انقد خودتو وقفش کنی،مثلا واسه کلاساش سرویس بگیر،یا اصن یه کلاس رو نره چی میشه،یه کم به خودت اهمیت بده.
همسرتو دوس داری به شدت و در عین اینکه زیاد تو سر و کله هم میزنین خوشبختانه زندگی خوبی دارین باهم.
راستی کاملا مشخصه چقد مهربونی.

دلارام 17 - دی‌ماه - 1394 ساعت 07:39 ب.ظ

تو قلب مهربونی داری ومتاسفانه مثل من زود رنجی

ترانه 17 - دی‌ماه - 1394 ساعت 03:42 ب.ظ

انرژیت رو دوست دارم.اینکه فرز وتیزی.از اینکه برای پسرت وقت میذاری و انقدر تو زندگیت پررنگه اینم خوشم میاد.من توی زندگیه تو نیستم اما اونچیزی که از نوشتهات متوجه شدم حساس شدنت نسبت به خانوادت رو زیاد دوست ندارم.نمیدونم شاید واقعا فرق میذارن اما یخورده برام سخته باور این موضوع.به نظرم زن خیلی قوی ای هستی از اون آدما که همیشه میشه روشون حساب کرد.خوشم میاد اصلا لوس نیستی.کلا حسم نسبت بهت مثبته.موفق باشی

maryam 17 - دی‌ماه - 1394 ساعت 02:27 ب.ظ http://mmohraz@yahoo.com

سلام . دوست خوبی هستی من صداقت و رو راستیت را دوست دارم
اینکه با خود ت و حس هات تعارف نداری و اهل شادی و هنری.
کمی پختگی و آبدیده شدن در کوره حوادث زندگی از این جوشی بودنت خواهد کاست. در یک کلام دوست داشتنی

مریم 17 - دی‌ماه - 1394 ساعت 01:20 ب.ظ

من احساس میکنم شما یه آدم سرزنده ای پر از حس زندگی با خیلی از نوشته هاتون همذات پنداری میکنم چون خودم هم تو اون موقعیتها بودم این حس زندگیت دوست دارم و از خوندن نوشته هاتون حس خوبی میگرم هرچند احساس میکنم یکمی زود رنجی که خوب همه ما ها خصوصیات مختلفی داریم که زندگی رو قشنگ میکنه

soso 17 - دی‌ماه - 1394 ساعت 09:09 ق.ظ

سلام چند ماهی هست که خاموش می خونمتون اینهمه انرژی و فعال بودنت رو دوس دارم.
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی

Maneli 17 - دی‌ماه - 1394 ساعت 06:46 ق.ظ

Salaammm mahnaz junam
Faghat mikham bedooni too hamin moddate kam asheghe
Shakhsiatet shodam
Yek ensane dust dashtani hasty
Baraye khodet o khanevadat behtarinha ro arezou daram
Bebakhshid kam comment mizaram
Miboosamet

آذر 17 - دی‌ماه - 1394 ساعت 12:05 ق.ظ

سلام
منم یه خواننده خاموشم
نمیدونم از کی با وبتون آشنا شدم مدت زیادی نیس اما هربار منتظر نوشته هاتون بودم
اوایل که وبتونو خوندم حس کردم فردی هستی که داری زندگیتو تحمل میکنی
اما بعدش که وبتو دنبال کردم دیدم برعکسه
شما یه مادر خوب هستی
یه فرد دلسوز برای دوستات
حس میکنم نسبت به قبل صبورتر شدید
کلی بخوام بگم خوشحالم از اشناییتون

نیلوفر 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 11:33 ب.ظ

سلام عزیزم،خوشحالم که همچین فرصتی رو دراختیار ما گذاشتی.من خیلی وقته خواننده خاموشت هستم،بارها حواستم واست کامنت بذارم ولی به خودم اجازه ندادم.چون میدونم روحیه خیلی حساسی داری و خیلی زود ناراحت میشی.اما حالا که خودت گقتی پس میگم،حرفی که بارها به زبونم اومده بگم ولی نگفتم اینه که تو یکمی قدر همسریتو نمیدونی،یعنی به نظرم قدر خوبیاشو زیاد نمیدونی،درسته که بالاخره اونم مثل بقیه ادما بدی هایی داره اما واقعا مرد خوبیه،خیلی هواتو داره،دست و دلبازه،مرد زندگیه...
از زندگیه بقیه خبر نداری که چقد مردا زناشونو ازار میدن.قدر همسرتو بدون عزیزم.
مشکلات مالی تو همه ی زندگی ها هست مهم اینه که سه تایی سالمید و باهم خوشید.
مثلا چرا باید بخاطر اینکه شوعرت یه روز جمعه چند ساعت رفته پیش دوستش چند روز قهر کنی،واقعا این مساله انقد واکنش نیاز نداره،فقط چند تا غرغر ساده بستش بود خدایی.
یکمیم کمتر قهر کن کلا،واقعا خیلی زیاد قهر میکنی،یکمی قوی تر باش.
بغیر این موارد بقیه شخصیتت عالیه،حرف.نداری،مخصوصا که مادر و کدبانوی خیلی نمونه ای هستی

سپیده 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 10:19 ب.ظ

سلام همشهری امیدوارم همیشه شاد و پرانرژی باشی من خواننده خاموشت هستم البته چند بار کامنت گذاشتم به نظر من شما یه خانم پرانرژی هستین و یه مادر مهربون و امیدوارم که مشکلاتتون حل بشه و لبتون همیشه بخنده.

مهدیا 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 10:16 ب.ظ http://mahdia.blogsky.com

چه پست جالبی...به نظرم تو باید عنوان وبت رو بذاری یه زن متاهل خانه دار امروزی و مدرن.من اجتماعی بودن و خوش صحبت بودنت رو دوست دارم.پر انرژی هستی و خیلی ویژگی های دیگه .در مجموع دوست خوب منی.

سپیده مامان درسا 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 08:33 ب.ظ

من که واقعا از ته دلم دوست دارم و خوشحالم که دوستی مثل تو پیدا کردم چون گفتی راست بگین راستشو میگم اویل فکر نمیکردم اینقدر بتونیم با هم صمیمی بشیم و اینقدر رفتارهامون شبیه هم باشه ، روزهای اول همین جوری میخوندمت و وابستگی خاصی نداشتم اما الان اگه یه روز ازت بیخبر باشم دلم انگار یه چیزی کم داره حسابی بهت عادت کردم حتما باید از حال ساشا باخبر باشم حتما باید بدونم که الان خوشحالی و داری چی کار میکنی ، الهی همیشه شاد و سلامت باشی خواهر گلم ، موفق باشی

مامان رویا 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 07:46 ب.ظ http://dargozarerozegar.rozblog.com

سلام مهناز جون
من خیلی وقت نیست باهاتون آشنا شدم ولی از وقتی میخونمتون واستون کامنت میذارم و میدونم این نظرات واسه یه وبلاگ نویس کلی انرژی به همراه داره
نظرم در مورد شما:
یه خانم زیبا. کدبانو . حساس . یه مادر مهربون و قوی. یکم ولخرج (با توجه به موقعیت جامعه امروزی).قلب پاکی دارین.خوشتیپ . دست پختتون عالیه و با سلیقه هستین. زود رنجید ولی نمونه یه همسر ایده آل هستید . نازو عشوتون زیاده ولی به وقتش خیلی قوی و محکم هستید. دقیقا از اونایی که مردای امروزی آرزوشو دارن . در کل بگم از آشنایی باهاتون خیلی خوشحالمو دوست دارم منو دوست خودت بدونی چون خیلی از نظر شخصیت شبیه به هم هستیم .
از وقتی باهاتون آشنا شدم هرروز بهتون سر میزنم و منتظر پست جدیدتون هستم.
برات آرزوی بهترین ها رو دارم مهناز جون انشاءالله خوشبخت باشی و سلامت
راستی یادم رفت بگم عاشق پسر ماهتم خیلی دوست داشتنی و آقاست با یه قلب پاک مثل مامان گلش خدا حفظش کنه واستون حتما یه بوسه از لپش بکن از طرفم

narjes 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 06:59 ب.ظ

سلام مهناز بانو... خواننده خاموش هستم واز وب آشتی عزیز با شما آشنا شدم و خیلی خوشحالم از این آشنایی... و اینکه هم زمان با خوندن نوشته هات هم خندیدم و شاد شدم هم اشک ریختم و از غصه قلبم فشرده شده.... خانومی به تمام معنا هستید و آرزو میکنم تمام زندگیتون پر از آرامش باشه و خوشبختی رو در کنار عزیزانت با تمام وجود حس کنی

نیلوفرجون 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 04:43 ب.ظ http://talkhoshirin2020.blog.ir

من فقط یه انتقاد داشتم که تو پسته قبلی دیدم نوشتی که قهر نکردی. وقتی وبتو میخونم خیلی انرژی میگیرم. یه کم باعث شده تنبلیمو بذارم کنار.

شهرزاد 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 04:30 ب.ظ

سلام منم معمولا خاموش میخونمتون اما هرروز منتظرم و چک می کنم تا از احوالتون با خبر شم یجورایی عادت کردم بهتون اگه چند روز خبری نشه نگران میشم و همش میگم چی شده که ننوشتین. من شخصیتتون رو خیلی دوست دارم و وبلاگ شمارو هم از روی وبلاگ دندون خانم پیدا کردم . خیلی با گذشت مثبت دل رحم و مهربونید میتونم بگم یه مادر خوب و یه همسر خوب هستین. حقیقتا من مادر و پدرم وقتی نوزاد بودم از هم جدا شدن با مادرم ارتباطی نداشتم و ندارم به جز چند ماهی در چند سال پیش که ای کاش اونم هیچوقت اتفاق نمیفتاد. ولی وقتی میخونم که شما انقدر هوای پسرتون رو دارید به خودم میگم ببین همه مثل هم نیستن. نمیدونم چرا رسید به دردودل کردن. امیدوارم همیشه شاد باشین و در کنار هم به خوبی زندگی کنین و مثل الان یه مامان خوب بمونین ...

بهاره 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 04:14 ب.ظ http://yaddashterozaneman.mihanblog.com

سلام عزیزم
کدبانو ، زبرو زرنگ ، مهربووووون، اجتماعی ، پرحرررف! ، خوشگلو خوش تیپ ، با مسئولیت ، احساساتی و مثل همه خردادی ها چند شخصیتی !!!
دوست دااااارممممممممممممممم

خاموش 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 03:47 ب.ظ

سلام، یه راست می رم سر اصل مطلب:
به نظرم شما ولخرج هستید و چندان برنامه ریزی ای برای خرج کردن پولتون ندارید ...
بلد نیستید از پول کم برای خودتون پس انداز کنید و به نظرم بیشتر منتظر یه پول یک هویی هستید ...
شوهرتون هم به نظرم فرد قابل اتکا و مهربونی هست و بیشتر باید مهربونی هاشو ببینید ...

سحر۲ 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 01:09 ب.ظ

خوپ نمیترسی قضاوت ناعادلانه باشه و دلخور بشی.
اون چه من برداشت کردم از تو در کل خیلی مثبته,اون چیزی ک از خصوصیاتت دوست دارم قوی بودن شخصیتته,اینکه قرص و محکم عقایدت رو میگی و اگر نادرست بود برای تصحیحش اقدام میکنی.خوش صحبت و صادقی,اجتماعی و بافرهنگی,مودب و با دیسیبلینی,خداروشکر تربیتت عالی بوده,خوب و بد رو کاملا تشخیص میدی و حد وسط رفتار نمیکنی,مدیریتت خیلی عالیه,دغدغه هات واقعا دغدغست,اصلا ننر و لوس نیستی,در عین مهربانی زیاد قربون صدقه نمیری آدم حس کنه دروغه این علاقه,بیخودی غلو نمیکنی تو حرفهات,مادر باتدبیر و زبروزرنگی هستی,میتونی تکیه گاه محکمی باشی.
ی چیزی ک فقط باید روش کار کنی,صبوری و عجله نکردنه ,و کلی نگری شخصیت افراد.
اهان,از خصوصیات مثبتت اینه ک بیشتر خوبیهارو میبینی و کینه ای هم نیست.

بابا لنگ دراز 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 12:51 ب.ظ

مهناز جونی سلام خوبی عزیزم هر روز صبح وبلاگ ات رو چک میکنم نوشته هات رو میخونم و حالم کلی خوب میشه من توی شهری که هستم غریب ام و فاصله زیاد با خونواده دارم
تازه رابطه خونواده و همسرم هم داغونه خیلی دوست دارم باهات در ارتباط باشم
اما این که خاموشم فقط یک دلیل داره تنبلی اخه با گوشی میخونمت بعد میام نظر بدم نمیشه
یه عالمه مینویسم ارسال نمیشه اما امروز گفتم این رسم رفاقت نیست پاشو روشن شو

فقط اومدم سلام بدم ابراز وجود کنم و بگم موفق باشی و یه توصیه کوچولو برای خودت و علایق ات وقت بذار خودت رو وقف خونواده کردی
موفق باشی

سمیرا 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 12:35 ب.ظ

من فقط میتونم بگم:

تو بی نظیری

خیلی عزیزی

nasim 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 12:04 ب.ظ

سلام مهناز جون خوبی،منم خواننده خاموشم فقط یه بار کامنت گذاشتم واستون،من یک روز در میون منتظر آپ کردنتونم همیشه،نوشته هاتو دوس دارم،امیدوارم موفق باشین

نسیم 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 11:09 ق.ظ http://nasimmaman

من کمتر از 7 ماهه که میشناسمت
به نظر من دختر خوشگل و مهربونی هستی
دلت خیلی پاکه...به نظرم خوشبختی و این یک دنیا ارزش داره
در ضمن خیلی کدبانو و خونه داری

دندون 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 11:03 ق.ظ http://roozhaye-zendegie-man.blogsky.com

نظر منو که خودت میدونی...
اوه راستی محمد دیشب میگفت نمیخوای بری پیش مهناز...

نیاز 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 09:28 ق.ظ

تو یه رفیق خوبی که رویای دیدنت همیشه باهامه مهناز

مامان ارسام 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 08:55 ق.ظ

سلام خوبی از این همه تلاش و رفت امدت تو زندگی خیلی خوشحالم اخه من فقط از اداره میرم خونه شام درست می کنم در ماه هم فقط دو بار خونه تمییز می کنم چون نه من و نه شوهرم اصلا لباس این طرف اون طرف نمی اندازیم و خونه رو اصلا کثیف نمی کنیم به خاطر همینه اصلا کار خاصی تو خونه ندارم وقتی وب شما و اشتی می خونم فقط می گم اینا چه جونی دارن همش دارن تمییز کاری می کنن

نینا 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 08:31 ق.ظ

عزیزم به نظرم شما یه همسر و مادر خیلی خوبی.از ناراحتی ها و قهرت که میگی نمیشه قضاوت کرد چون من از شرایط زندگی شما و ازدواجتون خبر ندارم که چرا از یه چیزایی دلسرد شدی.ولی اگه خردادی باشی مثل من تمام این حالتها معنی پیدا میکنهدر کل خیلی از وبلاگت خوشم میاد و جزو اولین وبلاگهایی که هر صبح برای دیدن پست جدید بازش میکنم اما چون از شرکت میخونم مشتری داشته باشم سریع میبندمک واسه همین اکثراخاموشم.شما کارت درسته

Melika 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 08:28 ق.ظ

سلام مهناز جون، من هم از خوانندگان خاموش هستم،نکته هاى مثبت زیادى از تو یاد گرفتم، حوصله ى بسیار براى پسرت و زندگى و آشپزى با عشق و مهمونداررررى...!واقعأ دستت درد نکنه ماشاالله به این زبر و زرنگى و تّر و فرز بودن... مسئولیت پذیر و مهربون که حواسش به همه چیز هست،خیلى باید خدارو بابت اینا شکر کنى.
دوست ندارم کسى رو قضاوت کنم فقط اینکه شرایط زندگى و موقعیتى رو که فعلأ دارى بپذیر تا کم کم همه چیز درست بشه،البته خیلى قسمتهاشو پذیرفتى، ولى مسئله اینه که نپذیرفتن ها، مانع از این میشه که از درون انرژى لازم براى جهش به پله ى بعدى زندگى رو به دست بیاریم ، توى همه ى زندگى ها این چالش ها هست و هنر ما به اینه که راهمون رو از بین اینا پیدا کنیم و خودت بهتر میدونى که همشون گذرا هستن حتى بدترین اونها...
از خداى مهربون برات سلامتى و سعادت و زندگى پر از آرامش آرزو مى کنم.

نگار 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 02:10 ق.ظ

سلام روز خوش من همیشه همراه شما و اشتى جان هستم نمونه یک مادر فداکار همسر نمونه و یک خانم دوست داشتنى فقط یه مورد من به اشتى جان هم گفتم زیاد خودتون را براى زندگى هلاک نکنید هیچ خبرى نیست خداى نکرده به غیر از درد و مریضى چیزى نداره توانتون را بذارید براى اینده ایشالا میخواین مادر دوماد بشید این حرفا نتیجه شونزده سال زندگیه من هم از این کارا زیاد کردم در پناه حق موفق باشید

طناز 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 01:36 ق.ظ

سلام مهناز جون . منم حدود شیش ماهی هست که می خونمت . به نظرم صداقت داری در نوشته هات و این خیلی مهمه . من خیلی نوشتنتو دوست دارم . به نظرم پر انرژی هستی و این که عاشق پسرتی ولی بدون بچه ها هر کدوم بزرگ که می شن می رن پی زندگیشونو تنها شوهرت برات می مونه .به نظرم روبطتتو با شوهرت از این که هست گرم تر کن عزیزم . یه چیز دیگه که هست این که من هر زمان که تو کارهای خونه تنبلیم می اد یا شور زندگیم کم می شه با خوندن حرف های تو انرژی خیلی خوبی می گیرمو دست از تنبلیم بر می دارم . می شه گفت من هر روز بهت سر می زنم و جز دو بار که برات کامنت گذاشتم بقیه ش خامووووووووش بودم . می دونی منم تو نوشتن تنبلم . راستی ام شبم با شوهرم از اون دعواهای نصف شبی داشتم . مردها بهترینشونم مشکل دارن . مثلا همین شوهر من که خدا رو شکر از همه نظر خوبه ولی اگر خودش میل ج ن س ی نداشته باشه یه جورایی منو ادم حساب نمی کنه و در کمتر از ده روزه که ما سه بار به خاطر این مسئله دعوا داشتیم . هر چند امشب دعوا رو یه ساعته جمع کردم که بتونه بخوابه ولی با قهر . عزیزم من همیشه بهت سر می زنم . برات ارزوهای خوب دارم . شب به خیر

amir 16 - دی‌ماه - 1394 ساعت 01:21 ق.ظ

سلام : ماههاست وبلاگ شما رو میخونم . از راه دور ( تورونتو). با خوندن وبلاگ شما حس ایران بودن دارم . یک زن مهربون - صادق-فعال-نکته بین- حساس که تمام ویژگیهای یک مادر و همسر فداکار ایرانی رو داره . میدونم مثل خیلی ها تو ایران گرفتاریها و سختی هائی هم دارین ولی همیشه مقاوم و کوشا بودین . فقط لازمه که اشاره کنم یک مقدار برای نتیجه گرفتن از تلاش روزانه نیاز به تعریف هدف و برنامه ریزی هست . زنان اینجا با ایجاد برنامه روزانه ساعات مفید و شادی رو می سازند. اگر لازم بود توضیح میدم. با آرزوی بهترینها .

مهسا 15 - دی‌ماه - 1394 ساعت 08:33 ب.ظ

سلام منم خواننده خاموشم! از طریق وبلاگ اشتی جون با شما اشنا شدم که البته اونجام خاموشم راستش تو کامنت گذاشتن خیلی تنبلم . ولی چیزی که هست شما و اشتی جون از وبلاگهایی هستید که من همیشه میخونم و کلی ازش انرژی میگیرم . این احتمالا برای اینه که خودتون پر انرژی هستین. من همیشه تعجب میکنم از کارایی که تو یه روز انجام میدین خودم هم باینکه کار میکنم و بچه هم دارم تو کار خونه خیلی تنبلم !در کل از اینکه با صداقت مینویسین خیلی لذت میبرم

ویولا 15 - دی‌ماه - 1394 ساعت 06:25 ب.ظ http://www.sadafy.persianblog.ir

سلام عزیزم خوبی؟
می بینم که از رو بیکاری!!! چالش آفرینی کردی برا خودت و برا ما! من یکی که زیاد اهل شنیدن انتقادات شخصی نیستم! یعنی اگه در مورد کار و کیفیت کاریم باشه خیلی هم استقبال می کنم چون خیلی حرف برای گفتن دارم ولی در مورد شخص خودم و زندگی شخصیم کلا اصلا دوست ندارم کسی قضاوت کنه یا نظر بده! البته که اخلاق خوبی نیست ولی اینمدلی ام دیگه! شایدم خیلی خودخواه باشم یا مغرور و بخاطر همین باشه ، در کل فکر می کنم کسی به اندازه خودم چون منو نمی شناسه حق نداره قضاوت کنه چون معمولا نگاهشون سطحیه و منم آدم درونگرایی هستم و خیلی وقتا صمیمی ترین دوستامم نمیفهمن چی درونمه یا جقدر از چیزی ممکنه تاثیر بگیرم!ولی معمولا دوستام و اونهایی که منو میشناسن کامنت بد نمیدن در موردم. منم یاد گرفتم که زیاد در موردشون نظر ندم مگه اینه خودشون ازم بخوان.
در مورد تو هم خیلی کار سختیه، زیاد تو شناخت آدمها حرفه ای نیستم ولی به احساسم در موردشون یه جورایی اطمینان دارم و اینکه از تو انرژی خوبی میگیرم و بنظرم نوشته هات صادقانه هست،برای ادامه ی این رابطه دوطرفه برام کافیه♥

آرزو 15 - دی‌ماه - 1394 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام مهناز خانم
من خواننده خاموش وبلاگتون هستم شاید یک ماهه که دارم وبلاگتونو می خونم.از رو نوشته هاتون اینجور برداشت کردم که پر انرژی هستید و برای پسر گلتون زیاد وقت می ذارین و بسیار مسوولیت پذیرید که فکر کنم همین باعث دردسر براتون شده و به نظرم یک کدبانو هستید که همیشه غذاهای خوشمزه می پزه و دهن من و آب میندازه.
امیدوارم زدگیتون همیشه با شادی و سلامتی همراه باشه و حتی اون ابرهای تیره که بعضی اوقات باعث رنجشتون میشه کامل از بین بره و زندگیتون آفتابیه آفتابی بشه.

گلناز 15 - دی‌ماه - 1394 ساعت 03:43 ب.ظ

سلام من حدودا از تیر یا مرداد وبلاگ شما را میخونم نوشته ها تون دوست دارم امیدوارم زندگی تون سرشار از برکت وارامش باشه,

سارا 15 - دی‌ماه - 1394 ساعت 03:36 ب.ظ

مهناز جون ما
خانم خوش سلیقه...مادر نمونه
همسر مهربون عاشق پیشه...خیلی زود رنج
عاشقه اینم که به خودت میرسی اینو ستایش میکنم
تو حرفات معلومه تیپ و ظاهر برات مهمه..خیلیم حرص میخوری در اتفاقا که کاملا طبیعیه ولی منکه همه جوره میپسندمت
فقط مهناز جون اکثر مواقع وقتی میخوام برات کامنت بزارم اون شماره پنج رقمیو مینویسم تایید نمیشه هرچقدرم تلاش میکنم نمیشه بنابراین دیگه منصرف میشم اگه ایرادی هست من نمیدونم چکار کنم توضیح بدین ممنون

مامان طلاخانوم 15 - دی‌ماه - 1394 ساعت 03:15 ب.ظ

سلام مهناز جوون
منم جز چراغ خاموشام .فقط ی بار براتون کامنت گذاشتم:
از نظر من شما نمونه اون ادمهایی هستین که دلم میخواد دورو برم زیاد باشن.و
واقعا هر سری ک پستاتون رو میخونم .با خودم میگم.نننه هنوز ادمهای مهربون و خوش قلب پیدا میشه!!!
قبلا هم بهتون گفتم ک شما ی خااانم دوست داشتنی و مهرررررربون هستین.
درضمن منم شمالیم.غرب مازندران.

سیما 15 - دی‌ماه - 1394 ساعت 03:02 ب.ظ http://gholak-banoo.persianblog.ir

مهناز یه مامان مهربون هست. یه زن نازنین. توی ۷ ماه دیدم چقدر قوی هست و چقدر روزگار بهش بدی کرده اما با قدرتش تونسته باز خودش رو جمع کنه. مثل همه ادم های اطرافم مهناز بالای و پایین داشته زندگیش. یه روزای پر از استرس بوده و یه روزایی بالا. سختی ها ساخته اش، اما خسته اش هم کرده.
مهناز یه همراه بی نظیر هست. یه دوست خوب. حتی اگه با کسی دشمن هم باشه بازم عشقش رو دریغ نمی کنه. خود بودنش رو می شه توی نوشته هاش یافت.
دستپختش بی نظیره(کلا هر وقت اینجا رو خوندم گشنم شده) و کلی انرژی خوب توی خونه اش هست.
به نظر من تنها یه ایراد داره. اونم اینه که به خودش فرصت استراحت و کشف بیشتر خودش رو نمی ده. زندگیش با سختی ها و نابرابری ها پیچیده شده، و مهناز یادش میره باید به خودش فرصت بده، و به خود واقعیش هم گاهی نگاه کنه. اینم حق داره. توی تنهایی یه شهر، و دور بودن از همه عزیزان این طبیعی هست. من قشنگ می بینیم مهنازی رو که دو سال آینده یه بیزنس موفق اینترنتی رو اداره می کنه با کلی عشق و علاقه. حالا ببینید کی گفتم.

میترا 15 - دی‌ماه - 1394 ساعت 02:55 ب.ظ

من خواننده خاموشم ویه بارم بهت کامنت دادم به نظرمن شما از اون زنایی هستی که آدم اگه باهاش زندگی کنه نمیدونه چجوری روزش گذشت چون خیلی شادی،پرانرزی هستی ویه خانم زبر وزرنگ وکدبانو هستی ولی خیلی روح حساسی داری وزود ناراحت میشی این زود رنجی هم فکرکنم از اونجانشات میگیره که فکرمیکنی اونقدری که تو برای دیگرون من جمله همسرت یاخانوادت مایه گذاشتی اونا درمقابلش کم کاری کردن که خب این نظرمن بود.
تویه خانم شیک پوش خوشگل واکتیوهستی هرچیزی که درموردت نوشتم واقعی بود.

رویا 15 - دی‌ماه - 1394 ساعت 02:43 ب.ظ

سلام مهناز عزیز.
من یکی از او خواننده های خاموشتم که همه نوشته های ئبلاگتو خوندم ومیخونم.وهمیشه بادیدن پست جدیدی که میزاری ازته دل خوشحال میشم.به نظرمن شما سرشار از انرژی هستی وگاهی زود درتنهایی خودت فرو میری ودلگیر میشی .به نظرمن تو برای اینکه فقط تو خونه به خانواده ات خدمدت کنی حیفی البته که کارت قابل ستایشه.ولی تو پتانسیلت بیشترازایناست میتونی خیلی جاها مفید واقع بشی.با دو تا لیسانس نشین تو خونه .موقعییتو کم کم ببر به سمتی که فعالیته خارج از منزل داشته باشی.البته فقط نظرم بود.عاللللی مینوسی.دوس دارم نوشته هاتو

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.