روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......
روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......

اومدم....

سلام,دوستای گلم.ببخشید بابت این یکی دو روز که نبودم.اون شب فشارم دوباره رفت بالا و رفتیم درمونگاه و تا صبح بودیم.صبحم رفتیم بیمارستان قلب و بستری شدم.البته دوس نداشتم بستریم کنن,ولی گفتن باید حتمأ یکی دو روز باشی تا اکو و تست ورزش و نوار قلب بگیریم و تحت نظر باشی!خلاصه امروز بالاخره خودمو نجات دادم و با رضایت خودم مرخص شدم!!!!البته پیگیر دکتر و بیمارستان هستم.

ببخشید که نگرانتون کردم.

نظرات رو هنوز نرسیدم,تأیید کنم,الان میرم خدمتشون!

قربون محبت همه تون....بوووووووووس

نظرات 16 + ارسال نظر
پریا 17 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 04:57 ب.ظ http://athletic-programmer.blogsky.com/

نه نورا اون زن کنسری نیست، اون زنه اسمش زیبا بود و جمع کرد و رفت !!!

نورا یه زن دیگه است، یه زنی که وبش رو بخونی قشنگ متوجه میشی داره دروغ می نویسه !!!
فکر نمی کنم حال خوندن طومار هاشو داشته باشی !!!
جالبش اینکه یه مشت ادم کندذهن هم میشینن طومارهاشو می خونن و باور میکنن !!!

برم بخونم,ببینم چه جوری مینویسه و چه شباهتی نوشته هاش با من داره

پریا 17 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 04:26 ب.ظ http://athletic-programmer.blogsky.com/

چند سال پیش وبی رو می خوندم.
یه زن بود به خوبی و خوشی داشت با شوهرش زندگیشو می کرد، بچه دار شد و بعد فهمید کنسر خون داره.
هر روز تو وبش کلی گریه و زاری و از درد و شیمی درمانی و جراحی و ... می نوشت.
هر روز یه جور مرثیه که دخترم بی مادر میشه و ...
این زن مرد !!!
تا اینجای داستان خوب اوکی بود :|
بعد خواهرش اومد شروع کرد به نوشتن !!!
و ختم قران می ذاشتن تو وبش و می خواستن برای دوستای مجازیش ختم بگیرن و ...
من به جریان شک کرده بودم، چون چند جای داستان کلا میلنگید !!!
من شکم رو با چند نفر از بچه های اونجا مطرح کردم و اونهام فکرشون بازتر شد.
و جریان رو نوشتیم !!!
یهو خواهره غیبش زد !!!
بعد معلوم شد اصلا طرف نمرده !!!
کلا داستانی شده بود.

من ازین موارد تو دنیای مجازی کم ندیدم.

همون نورایی که بهت می گفتن تو شبیهش می نویسی !!!
یه زن دروغگو هست، وبش رو که می خونی انقدر دروغ نوشته که حالت بهم می خوره.
زنی که متاهل بود و با کلی مرد دیگه رابطه داشت !!!
وب های قبلیش رو پاک کرده !!!

بخوام در مورد دروغهاش بنویسم!!! خودش یه وبلاگ میشه :|

به نظر من تو این دنیای مجازی همه دروغگو هستند، مگر اینکه خلافش ثابت بشه !!!
چون پر دروغگو شده اینجا

نورا کیه؟همونی که میگی گفته مرده و خواهرش براش ختم گرفته؟اتفاقأ یه بار یکی بهم گفت شبیه نورا مینویسی!اونو نمیشناسم و نخوندمش.عجیب نیست,شاید خیلیها شبیه خیلیها بنویسن,ولی من خودمم!!!خوده خودم!
اگه آدرس وب این نورا رو داری,بهم بده,بدم نمیاد بخونمش و ببینم چه جوری مینویسه که مثل منه!

پریا 17 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 04:14 ب.ظ http://athletic-programmer.blogsky.com/

من سالیانه سال هست که توی این دنیای مجازی و مزخرفم !!!
بار اولم هم نیست که وبلاگ دارم.
تقریبا ۹ سال هست که وبلاگ نویسی می کنم و کلی وب های مختلف دارم !!!
تو این دوران به تعداد موهای سرم دروغگو دیدم و هر روز می بینم.
انقدر ادم دیدم که با احساسات ادما بازی میکنن که حد نداره، با همه چیزشون حتی با بیماریشون .
به دروغ میگن که بیمارن و کلی دوست دور خودشون جمع میکنن و ...

من از دنیای مجازی کم ندیدم و اعتمادی هم به کسی ندارم.

من اعتمادی به هیچ کس ندارم و ادمهارو به سادگی اب خوردن کنار میذارم.

سعی می کنم خوشبینانه به جریان تو نگاه کنم و بگم که راست میگی، خوبه؟

من برعکس تو تازا وارد این دنیا شدم.گرچه تو دنیای واقعی هم از دروغ بدم میومد.
هیچوقت نه محبت کسی رو خواستم,نه خودم رو به کسی تحمیل کردم,نه واسه جلب توجه کسی کاری کردم!
اینکه تو میخوای مطالبی که مینویسم رو باور بکنی یا نه,میل خودته و من نمیتونم و نمیخوام اجبارت کنم.
من برعکس تو آدمها رو به این راحتیا نمیذارم کنار و براشون ارزش قایلم,مگر اینکه حس کنم ارزش کنارشون بودن رو ندارن.
هنوزم نمیفهمم چرا مسأله به این سادگی و بی ارزشی اینقدر برای تو مهم شده بود و سعی میکردی بهم بفهمونی که دارم دروغ میگم!!!آخه اگه من مثلأ نمیگفتم یه روز تو بیمارستان بستری بودم,از تعداد بازدید کننده هام کم میشد؟یا مثلأ دوستام ازینکه مریضیم جدی نبوده,ازم ناراحت میشدن و سراغم نمیومدن؟؟؟آخه این چه جور توجیهیه که میکنی.واقع بینی خوبه.من خودمم آدم خوش بینی نیستم و زیادی واقع بینم,ولی تا این حد بدبینی,اصلأ خوب نیست!!اینجا که دنیای مجازیه و خوش بینی و بدبینی,خیلی تأثیری رو زندگی آدم نداره.ولی تو دنیای واقعی حتمأ این بدبینی ها برات مشکلساز میشه.اینو دوستانه بهت میگم.
بعضی وقتا بعضی دوستان تو وبلاگاشون,مثلا جواب کامنتمو تند دادن,یا اینجا حرفی زدن بهم,وای من بازم رفتم وبشون و بازم بدون دلخوری براشون کامنت گذاشتم.چون نمیخوام به خاطر این چی ای کوچیک از کس ناراحت بشم,یا کسی ازم دلخوری داشته باشه.
اینجا رو باز کردم,چون کسی نمیشناسدم,راحت حرفامو بزنم و کسایی که آشنام نیستن تا باهام رودربایسی داشته باشن,بیان و راحت نظراتشونو بگن و خیلی جاهام برام مفید بوده.
من تو وبلاگم فقط حرفای دلمو روزمره هامو مینویسم و همیشه هم از نظرات مختلف و حتی مخالف استقبال میکنم.شمام هم برات مثل بقیه ارزش قایلم,هم نظراتت برام مهمه,وای فقط وقتی بیا وبلاگم که باور داشته باشی حرفام راسته و قصد جلب توجه ندارم.دوستیت برام ارزشمنده,ولی اگه واقعأ فکر میکنی حتی یه درصد ممکنه چیزایی که مینویسم راست نباشه دارم دروغ مینویسم,لطفأ نیا.چون از هیچ چیزی بیشتر از این بدم نمیاد و اذیت نمیشم,که کسی بخواد به چیزی که نیستم متهمم کنه و با شک بهم نگاه کنه!

پریا 16 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 12:53 ق.ظ http://athletic-programmer.blogsky.com/

اوکی ازین به بعد چیزی نمی گم !!!

چرا نگی پریا؟ولی باور کن اصرار رو موضوعات پیش پا افتاده,فقط اعصاب آدمو به هم میریزه.تو راجع به بیمارستان و شرایط بستریش پرسیده بودی,منم گفتم به خاطر آشنایی که داشتیم,یه بارم یه جا تو این مملکت,واسه ما پارتی بازی کردن و بستریم کردن!منتها سؤالای بعدی تو اینو به ذهن آدم میاورد که انگار این وسط یه دروغی هستش و توام در صدد کشفشی!من غیر از شوهر خواهرم,هیچکدوم از اعضای خانواده و دوستام از مریضی این چند روزم خبر ندارن,چون اصلأ دنبال اینکه به واسطه نگران کردن دیگران,واسه خودم توجه بخرم نیستم!به هیچ وجه!اینجا رو باز کردم که از خوشیهام,ناراحتیهام,یواشکیهام بگم و راحت باشم!چرا باید با دروغ و ریا,اینجا رو به گند بکشم؟!اونم راجع به چیزی که اصلأ ارزش دروغ گفتن رو نداره!
نظراتت همیشه برام مهم بوده و بازم هست!

پریا 16 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 12:22 ق.ظ http://athletic-programmer.blogsky.com/

من نگفتم نوار قلب و این چیزارو نمی گیرن، می گیرن ولی بابت گرفتن نوار قلب بستری نمی کنن کسی رو
تا اونجا من و پارسا می دونیم، وقتی وارد اورژانس میشی دکتری می اد و مشکلت رو می پرسن و بعد یه نوار قلب می گیرن و جوابش رو میدن و می فرستنت پیش دکتر
اگه دکتر تشخیص بده که که باید بستری شی باز ۲ حالت داره،‌ یا مشکل اوراژانسی هست و سریع تر بستری میشی و یا اینکه مورد اورژانسی نیست و می ری توی نوبت که نوبتت بشه و بری بستری بشی.

تا اونجا که ما می دونیم، روند کار اینه

برای اکو و یا تست ورزش هم معمولا کسی رو بستری نمی کنن.
میری اکو یا تست ورزشت رو میدی و بعد میری خونه، نیازی به بستری شدن نداره.

پریا جان,عزیزم,من نرفتم اونجا بگم که اومدم برام نوار قلب بگیرید یا تست ورزش انجام بدید!دامادمون یه
آشنا تو اون بیمارستان داره.پارسالم بابام اونجا عمل قلب باز انجام داده بود.باهاش تماس گرفته و شرایط منو گفته,اونم گفته بود بیاد,بستریش میکنیم و چهل و هشت ساعت تحت نظر داریمش و کارای لازمو انجام میدیم.منم رفتم,آشنایی دادم,چون در جریان بودن,بستریم کردن,نوار قلبم گرفتن.منتها گفتن باید یه روز دیگه هم باشی,بعد اگه دکترت دستور داد,اکو و تست ورزش هم انجام میدیم.ولی من چون نمیتونم بیمارستان زیاد بمونم,اومدم!!!
خب حالا این کجاش عجیبه؟
اصلأ چه مسأله مهمی هستش که اینقدر سؤال برانگیز شده برات؟مگه بستری شدن تو بیمارستان جزو افتخارات محسوب میشه که من بخوام بخاطرش دروغ بگم و پز بدم؟!

زهره 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 11:31 ب.ظ http://a3moone7om.blogsky.com

امیدوارم الان حالت بهتر شده باشه خواهری

مرسی گلم.بهترم,خداروشکر...بوووس

سپیده مامان درسا 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 08:07 ب.ظ

ای وای خواهر چی شدی تو آخه
الهی که خوب خوب شی و هیچی نباشه ... کمتر فکر و خیال کن با خودت .

چیزی نیست عزیزم.یه کم فشارم,بالا و پایین شده بود!
عزیزی,سپیده جووونم

پریا 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 07:40 ب.ظ http://athletic-programmer.blogsky.com/

چون نه برای نوار قلب بستری میکنن و نه برای اکو و نه برای تست ورزش

من رو که صبحش بستری کردن و گفتم که فشارم بالا میره و قفسه سینه ام سنگین میشه,گفتن باید بستری بشی و تحت نظر باشی تا چهل و هشت ساعت.همون غروبش ازم نوار قلبو گرفتن و گفتن چیزی مشخص نیست.فرداشم که امروز میشد,خودمو مرخص کردم و اومدم!
مگه میشه تو بیمارستان قلب نوار قلب و اینا رو انجام ندن؟!

پریا 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 07:28 ب.ظ http://athletic-programmer.blogsky.com/

داشتم با پارسا حرف می زدم گفت لوس بازی بیمارستان قلب تهران زیاده، چه جوری انقدر سریع بستری کردن.
چه جوری برای نوار قلب و اینا بسترین کردن !!!

لوس بازی کدوم بیمارستان زیاد نیس پریا!
من اون شب که دوباره فشارم رفت بالا و گفتم بهت,رفتیم درمرنگاه و فقط فشارمو آوردن پایین.فرداش شوهر خواهرم زنگ زد که من یه آشنا تو بیمارستان قلب دارم,امروز برید اونجا.بابامم پارسال رفته بود اونجا.
رفتیم و البته اون آشناشون خیلی کار راه بنداز بود,ولی فقط نوار قلب رو گرفتن و واسه اکو و تست ورزش خیلی ادا درمیاوردن !دیدم اینا که آزمایش بگیر نیستن,منم نمیتونستم بیمارستان زیاد بمونم,دیگه رضایت دادم و اومدم.
حالا باید نوبت بگیرم,هفته بعد برم مطب دکتر علی کاظمی که گفته بودی,بقیه کارا رو اونجا انجام بدم و ببینم چی میگه!

دندون 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 06:47 ب.ظ

الان بهتری؟؟؟؟ نتیجه چی شد؟؟؟ دکتد چی میگه؟

مرسی عزیزم,خوبم.
بیشتر فشارم رو کنترل کردن و خواستن یه روز تحت مراقبت باشم.واسه قلبم فقط نوار قلبو گرفتن که چیزی رو نشون نداد,حالا باید هفته بعد برم واسه اکو و تست ورزش.

پریا 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 06:31 ب.ظ http://athletic-programmer.blogsky.com/

راستی می خوای یه مدت جای نمک عادی از نمک LoSalt استفاه کنی؟
اگه بتونی بی نمک غذا بخوری که عالیه ولی اگه نمی تونی این نمک پتاسیمه و معمولا برای افرادی که فشارخون بالا دارن استفاده میشه، با دکترت چک کن، اگه اوکی داد استفاده کن

روغن کنجدم که بهت گفتم
اگه وزنت بالاست سعی کن با پیاده روی که بت فشار نیاره یه رژیم مناسب وزنت رو بیاری پایین

نتایج اکو و تست ورزش و نوار قلب چی بود؟

فقط نوار قلب رو گرفتن!اونم گفتن خوبه,ولی باید اکو و تست ورزش رو هم برم که ببینن رگهام گرفتگی داره یا نه!
مرسی خانم دکتر!حتمأ رعایت میکنم!

مریم 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 06:28 ب.ظ

امیدوارم مشکل جدی نباشه و هر چه زودتر سرحال و پر انرژی بشی 4

مرسی عزیزم.خوبم الان,خداروشکر.

پریا 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 06:25 ب.ظ http://athletic-programmer.blogsky.com/

سلام
چقدر خوب که خوبی
دکتر کاظمی سعید هم تو بیمارستان قلب هست، رفتی پیشش؟

سلام,مرسی عزیزم.نه گفتن چهارشنبه ها نیستش!
حالا قراره هفته دیگه نوبت بگیرم,بر م مطبش واسه بقیه کارا.چون تو بیمارستان زیاد کاری انجام ندادن

زهرا 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 05:25 ب.ظ

سلام. خاموش میخونمتون.براتون دعا میکنم.

سلام عزیزم,مررررسی.
شاد و خوشبخت باشی گلم

بهاره 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 05:03 ب.ظ http://yaddashterozaneman.mihanblog.com

وای عزیزم الان خوبی؟؟؟
آره آدمی ک سالم باشه بره بیمارستان مریض میشه
منم هر وقت میرم حالم بد میشه
امیدوارم حالت خوب بشه مهناز جون

مرسی بهاره جوون,خوبم عزیزم.
من تا جایی که بتونم حتی عیادت مریض هم بیمارستان نمیرم و اگه خیلی واجب باشه,بیشتر از یکی دو دقیقه نمیتونم بمونم و حالم بد میشه!
قربونت عزیزم...

نیاز 15 - مرداد‌ماه - 1394 ساعت 02:49 ب.ظ

الان بهتری اجی؟ نباید خودت رو ترخیص میکردی
مواظب خودت باش

مرسی نیاز عزیزم,بهترم.
من اصلأ نمیتونم بیمارستان بمونم,حس خفگی بهم دست میده.نمیتونم اصلأ تحمل کنم!
حالمم بهتر بود و فکر نکنم مشکلی داشته باشم.زیرنظر متخصص هستم.
فدای تو.....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.