روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......
روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......

تولدم مبارک....

سلام خوبید؟

والله همچنان نوشتنم نمیاد،ولی گفتم فعلا یه بچه پست بذارم تا بعد ببینیم چی میشه!

شنبه غروب خواهرم زنگ زد که شب میایم اونجا.گفتم اوکی!شوهری گفت چیزی درس نکن،غذا از بیرون میگیرم.گفتم نمیخواد.درس میکنم.راستش دلم کوکو سبزی میخواست و اصلا قصد داشتم واسه خودمونم همینو درس کنم!کوکو سبزی درس کردم با سالاد ماکارونی.

اومدن و شام خوردیم و حرف زدیم و آخرشبم رئال و یووه بازی داشتن که رئال چهارتا زد و کلی حال کردم!بعدشم خوابیدیم.

یکشنبه صبح شوهری رفت نون گرفت.یه املت ربی درس کردم و صبحونه خوردیم و رفتیم هایپر استار چرخیدیم و یه کم خرید کردیم.خواهرم بیشتر خرید کرد،ما چون روز قبل خریدا رو کرده بودیم،زیاد چیزی لازم نداشتیم!بعدش سر راه کیک خریدیم واسه تولدم و برگشتیم خونه.

واسه ناهار زرشک پلو با مرغ درس کردم.ناهارو خوردیم و یه کم دراز کشیدیم ولی نی نی نخوابید هرکاری کردیم.چند روزه بود مریض شده بود،واسه همین لجبازی میکرد.

غروب آب طالبی بستنی درس کردم و کیکم آوردیم و تولد بازی کردیم.البته تولدم فرداش،یعنی پونزده خرداد بود،منتهی چون خواهرم اینا بودن گفتیم دیگه تولدو بگیریم.

عکس بازی کردیم و یه کمم مسخره بازی درآوردیم.شوهری که کادوشو داده بود.تو اینستا نوشته بودم.رفته بودیم باهم بیرون و قرار شد به سلیقه خودم خرید کنم جای کادوم که منم نامردی نکردم و جیبشو خالی کردم!!خخخخخخ

ولی بازم اون روز یه کارت هدیه صد تومنی بهم داد.خواهرمم یه سرویش چایخوری چوبی برام خریده بود که خیلی خوشگله!ساشا هم یه نامه قشنگ برام نوشت!الهی فداش بشم!بازم از عزیزایی که تو اینستا شرمنده ام کردن و تولدمو تبریک گفتن،تشکر میکنم!

بعده تولد خواهرم اینا رفتن.قرار بود شبش پدرشوهرش اینا برن خونه شون.والیبال داشت که دیدیم و بالاخره بردیم!

سه شنبه رو یادم نیس چیکار کردیم!آها هیچ کار خاصی نکردیم و تا بعدازظهر خونه بودیم و خوردیم و خوابیدیم.غروبشم با شوهری و ساشا رفتیم پارک و کلی بسکتبال بازی کردیم.بعدم واسه شام رفتیم ساندویچ خوردیم و بعدم بستنی و آخرشم ساعت یازده برگشتیم خونه و من ولو شدم!

دیروزم همه اش خونه بودم.هوا خیلی گرم بود و اصلا دوس نداشتم برم بیرون.واسه ناهار فیله و سیب زمینی سرخ کردم و کته گذاشتم و خوردیم.غروب که شوهری اومد،آب طالبی گرفتم و خوردیم.شوهری گفت من گشنم نیس،واسه من چیزی درس نکن.گفتم خودمم گشنم نیس!واسه ساشا فقط املت درس کردم که اونم یه کم بیشتر نخورد.غروب ساشا رفته بود حموم و نمیذاشت کولر رو روشن کنیم!!!!شب که بالاخره موهاش خشک شد و خواستم کولر رو بزنم که دیدم روشن نمیشه!!!!!دیگه اون موقع شبم کاری نمیشد کرد!رفتیم بخوابیم،ولی چه خوابی؟!من که تا خوده صبح غلت زدم و نخوابیدم!!!

صبح صبحونه خوردیم و بعدش ساشا گفت  بریم پایین بسکتبال کنیم!!!جدیدا علاقمند به بسکتبال شده!جلوی در همسایه مون تور بسکتبال داره که گاهی میریم پایین و بازی میکنیم.رفتیم پایین و بازی کردیم و بعدش ساشا رفت مغازه واسه خودش بستنی خرید و خورد و یه کم باهم نشستیم و هوام یه کم باد داشت و گرم نبود زیاد.بعدش اومدیم بالا.

واسه ناهار ماکارونی گذاشتم و رفتم حموم.بعدش ناهار خوردیم و دراز کشیدم رو تخت و تازه فهمیدم تهران چه خبر شده!!!!

خیلی ناراحت کننده و استرس زا بود!اینکه علیرغم همه ادعاها و هزینه ها و بودجه های کلان،به راحتی وحشیهای داعشی میان و تو روز روشن وسط پایتخت،تو پارلمان اون کشور تیراندازی میکنن،واقعا وحشتناکه!!!

امیدوارم اینهمه ادعای قدرت و شجاعت،فقط در حد حرف نباشه و یه کمی هم عملی بشه!

فکر کنم از بچه پست،بزرگتر شد!بالاخره اتفاقات این چند روز رو تونستم براتون بگم.

هوا امروز فوق العاده گرمه!!!کولرمونم که خرابه و شوهری هنوز نیومده تا یکیو بیاره و درستش کنه!!!!منم که کم کم دارم آب میشم!

اینا رو گفتم که بگم چقدر شرایطم وخیمه و تو این شرایط پست گذاشتن چقدر از خود گذشتگی لازم داشته!!خخخخخخ

شوخی کردم!اینا رو گفتم که دلتون برام بسوزه و دعوام نکنید بابت دیر به دیر پست گذاشتن و کوتاه بودن پستام!

مواظب خودتون باشید.تو این هوا و این حال و روز امروز،تا کار واجبی ندارید،بیرون نرید و بیشتر خونه بمونید!

دوستتون دارم

دم اونایی که تو این هوا،روزه میگیرن،گرم!لطفا ما رو هم دعا کنید.

بای

نظرات 10 + ارسال نظر
سمیرا 22 - خرداد‌ماه - 1396 ساعت 11:34 ق.ظ

خداحافظی؟؟؟؟

تا کی مهناز جونم؟؟؟

رمز نداشتم بخونم فقط تیتر رو خوندم دلم یه حالی شد

احتمالا تا همیشه عزیزم.
بیا اینستا سمیرا اگه میتونی.
البته تو که وب داری و من حتما همیشه بهت سر میزنم.

مینا وفندق توراهش 22 - خرداد‌ماه - 1396 ساعت 11:32 ق.ظ

سلام مهنازجون خوبى میگم این پست اخرت چیه نگو که منظورت ازخدافظى رفتن خودتهنه تروخدا ازاین کارانکن من نوشته هاتو دوس دارم اون مدتى که رمزى مینوشتى اینقدر بدبود که حدنداره, نرولطفا

سلام عزیزم.
اگه تو اینستا هستی،اونجام میشه ارتباط داشت.
عزیزمی

بیضا 22 - خرداد‌ماه - 1396 ساعت 10:51 ق.ظ http://mydailydiar.blogsky.com

عزیزم خداحافظی چی؟ منظورم از پست رمزیت است؟

اشتباهی رمزی شده بود.درستش کردم

مارال 21 - خرداد‌ماه - 1396 ساعت 12:47 ق.ظ http://Maralvazendegi.blogfa.com

عزیزم باز هم تولدت مبارک

مرسی عزیزم

خورشید 19 - خرداد‌ماه - 1396 ساعت 06:55 ب.ظ http://khorshidd. blogsky.com

مهناز عزیزم تولدت مبارک امیدوارم روزگارت همیشه سبز باشه

قربونت برم عزیزم

نجمه 19 - خرداد‌ماه - 1396 ساعت 03:45 ب.ظ

سلام عزیزم
تولدت مبارک
امیداورم بهترین ها پیش روتؤن باشه

سلام عزیزم
قربون محبتت

مامان روژین 18 - خرداد‌ماه - 1396 ساعت 04:42 ب.ظ

عزیزم تولدت مبارک امیدوارم امسال بهترین سال زندگیت باشه،مرسی که بااینهمه مشقت برامون پست گذاشتی،اتفاق وحشتناکی بودازخدامیخوام دیگه هیچ وقت هیچ وقت شاهداین جورچیزانشیم خدابه همه سلامتی وامنیت بده که بعداینکه نباشن تازه قدرشونومیدونیم،مواطب خودت وبارت باش

قربونت برم عزیزدلم
منم برات بهترینها رو از خدا میخوام

سحر۲ 18 - خرداد‌ماه - 1396 ساعت 12:17 ب.ظ

عزیزم تولدت مبارک,الاهی که به همه آرزوهای قشنگت برسی .
خیلی حادثه ی تلخی بود,خدا روح همه رفتگان رو قرین رحمت کنه و ریشه ی این داعشی های نادون و جانی رو بخشکونه

قربونت برم عزیزم
آمین

ملیکا 18 - خرداد‌ماه - 1396 ساعت 05:14 ق.ظ

سلام مهناز جون
تولدت مبارک، واسه خودت اسپند دود کن، ماشاالله،زبر و زرنگ

سلام عزیزم
قربونت برم

سمیرا 17 - خرداد‌ماه - 1396 ساعت 08:54 ب.ظ

ای جان دلمممم

تولد تولد تولدت مبارکککک عزیز دلمم

فدای تو بشم جیگر
بوووووووس

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.